مدیریت استراتژیک بازاریابی

قرار دادن ذهن در وضعیت‌های پیچیده و مبهم ، روزنه ای بسوی تفکر خلاق

مدیریت استراتژیک بازاریابی

قرار دادن ذهن در وضعیت‌های پیچیده و مبهم ، روزنه ای بسوی تفکر خلاق

نورومارکتینگ(neuromarketing)

آنچه  مردم به زبان می‌آورند، لزوماً با آنچه در ذهنشان می‌گذرد، منطبق نیست! 

تحقیقات بازاریابی عمدتاً به صورت مستقیم از طریق پرسشنامه یا مصاحبه با مشتریان صورت می‌پذیرد؛ اما به قول دیوید آگیلوی، مشکل تحقیقات بازار این است که مصرف‌‌کنندگان طوری که احساس می‌کنند، فکر ‌نمی‌کنند و طوری که فکر می‌کنند، حرف نمی‌زنند و طوری که می‌گویند، عمل ‌‌نمی‌کنند.

بسیاری از فرایندهای تصمیم‌گیری، عقلانی و خودآگاه نبوده و به صورت هیجانی و تحت تأثیر ضمیر ناخودآگاه ذهن اتفاق می‌افتد.

در چنین شرایطی دانش عصب‌شناسی به یاری بازاریابی آمده و رشته بازاریابی عصبی (نورو مارکتینگ) را شکل داد. این علم با کشف رابطه بین جسم و روان، نحوه فعالیت ذهنی خریداران را در زمان تصمیم‌گیری، مصرف، وفاداری، انصراف و … نشان داده و شناخت ذائقه واقعی مصرف‌کنندگان و چرایی خرید آنها را ممکن می‌سازد.

نورومارکتینگ -دانش شناخت واقعی مشتری و نیازهای او- ترکیبی از دو واژه‌ی عصب و بازاریابی و بیانگر فعالیت در دو حوزه و رشته‌ی مختلف علوم عصب‌شناسی و مطالعات بازاریابی است و هواخواهان بسیاری در میان جوامع علمی و بازاریابی یافته است.

از آنجا که هدف، استخراج اطلاعات پنهان، از مغز مردم است بنابراین، در نورومارکتینگ بدون پرسیدن هیچ سؤالی از افراد و صرفاً با تحریک آنها، از طریق نشان دادن محصول یا تبلیغ آن، جنبه خاصی از محصول (از قبیل نام، بو، طعم، سبک و ...) اطلاعات مستقیماً  از مغز او بیرون کشیده می‌شوند.

به عنوان یک نمونه از کارکرد نورومارکتینگ، طی یک آزمایش مشخص شد در شرایطی که مصرف‌کنندگان بهنگام نوشیدن کوکاکولا، از برند آن آگاه باشند، در بیشتر موارد کوکاکولا را بر پپسی ترجیح می‌دهند و در دستگاه اف‌ام‌آرآی، ناحیه‌کارکردهای اجرایی مغز روشن می‌شوند، چرا که جریان خون در آن نواحی شدت می‌یابد و اثر آن به صورت نقاط روشن در دستگاه مشخص می‌شود. اما زمانی که آنها ندانند محصول چه برندی را می‌نوشند، طعم پپسی را به کوکاکولا ترجیح می‌دهند.

در حقیقت، نورومارکتینگ بررسی رفتار مصرف‌کننده با بررسی کارکرد مغز وی در مواجهه با محرکهای بازاریابی، از طریق دستگاه‌های اسکن مغزی و عصبی است.


نتیجه گیری:

سالانه میلیاردها دلار صرف تبلیغات تجاری می‌شود بدون آنکه تأثیری شگرف داشته باشند. بنابراین سازمان ها ناگزیر از یافتن راهی جهت افزایش اثربخشی هزینه‌های صورت گرفته هستند. در آینده و حتی امروزه عدم استفاده از نورومارکتینگ همانند عدم استفاده‌ی فضانوردان از تلسکوپ الکترونیکی است. پس بدون در نظر گرفتن تعصبات کلیشه‌ای، می‌توان با مطالعه‌ی ذهن مصرف‌کننده، گام‌های بلندی در زمینه‌ی طراحی محصولاتی برداشت که حداکثر نیاز مصرف‌کننده را تأمین کند.


منبع:

http://telegram.me/marketingmngt

http://hamshahrionline.ir/details/222896

نظرات 1 + ارسال نظر
panti دوشنبه 29 خرداد 1396 ساعت 22:17 http://shanashop.ir

سلام پانتی هستم مدیر سایت شاناشاپ
http://shanashop.ir

خوب بود.ممنون

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.