بیشتر مردم موافق هستند که سازمان ها چرخه حیات دارند که مانند مردم از بعضی مراحل قابل تشخیص عبور میکنند. بعضی هفت مرحله را دیده٬ برخی تا حد هفت مرحله را میبینند. همه موافقند که حرکت از یک مرحله تا مرحله بعد باید مدیریت شود. شکست در این کار به طور اجتناب ناپذیر باعث مرگ سازمان میشود. در این مقاله٬ به مدل چرخه حیات نگاهی خواهیم انداخت که شش مرحله دارد:
شروع
مرحله اول مرحله آغاز است، آنچه بعضی آن را راه اندازی و بعضی دیگر جرآت می نامند. در اینجا بنیان گذاران و همکاران نزدیک، دست به کار می شوند برای تاسیس یک کسب و کار جهت توسعه و داد و ستد یک کالا یا خدمت. در این راه کمی تشریفات(رعایت آداب و رسوم)، رویه ها، مستندسازی و موقعیت های متفاوت وجود دارد. باید ابتکار داشت. سطوح انرژی بالا است و هدف، پیشرفت تجارت و رونق آن است.
رشد
اگر آغاز موفق باشد، مرحله بعد رشد خواهد بود؛ که به خصوص درصورتی که رشد زیاد و سریع باشد شامل گسترش و بدون مقدار کمی بی نظمی است. در این مرحله است که نیاز به پروسه رسمی، شغلهای خاص تر، ساختارهای سامانی، سیستمهای پایدار و احتمالا انواع مختلف کارمند ایجاد میشود، بیشتر با ساختار آشکار، شکل دهنده مدیریت و سازمانی تناسب پیدا میکند.
موفقیت
با فرض اینکه انتقال از شروع تا به رشد موفق است و مرحله رشد نیز موفق ٬ این سازمان وارد دوره یا مرحله موفقیت میشود. رشد ادامه می یابد٬ بازار یا حداقل موقعیت خوبی حاکم شده٬ محصولات بیشتری راه اندازی شده و به سمت حوزه٬ درآمد و سود تاثیرگذار هدایت میشوند. کارآفرین جایگزین می شود با مجری چشم فولادی متمرکز بر پایین خط. اکنون وارد مفهومی می شویم که سازمان به دست آورده و در جهان تجاری برجسته شده است.
متناسب بودن و تناسب
آنچه طی این سه مرحله روی میدهد با محور عمودی در تصویر بالا نشان داده شد. "تناسب" به تطبیق سازمان با محیط آن برمیگردد. تناسب خوبی بین سازمان٬ محصول و خدمات آن و نیاز و خواست مشتریان آن وجود دارد. این سازمان رقیبان را رو به راه کرده و برای سرمایه گذاران و وام دهندگان جذاب است. مکانی مطلوب برای کار دیده شده است. "تناسب" به قابلیتهای سازمان مربوط میشود٬ فرآیندهای آن کارآمد بوده و مردم آن وفادار٬ حاضر و متعهد بودند٬ بازاریابی آن خوب یا بهتر از رقبا است و ارزش توضیحی برای سهامداران ایجاد میکند. ایجاد سه مرحله اول بسیار بیشتر موضوع ایجاد تناسب خوب با محیط و تضمین تناسب فرآیندهای سازمان٬ سیستم٬ سیاست٬ مدیریت و کارمندی است.
بوروکراسی
در اوج موفقیت٬ سازمانها به مرحله جدید وارد میشوند: بوروکراسی. به این مرحله وارد شده٬ به خوبی میداند که به موسسه تبدیل میشود. توجهات از مشتری٬ رقبا و محیط بزرگتر برگشته و روی مواد داخلی متمرکز است. خطر آزارنده به طور شدیدتری رشد کرده و انرژی به قلمرو٬ موقعیت و وضع موجود وارد میشود. مردم مبتنی بر چگونگی تناسب در آن استخدام میشوند٬ نه آنچه به سازمان آورده اند. به نظر بخثها بیشتر در رابطه با نصاویر مناسب و سازمانی با چگونگی کار برای هدف تحت تاثیر قرار گرفته و به نتایج مهمی میرسند. این مرحله آغاز شیب بی ثبات به سمت پایین، تجزیه و فروپاشی ناگهانی یا پایان سازمان را نشان میدهد.
فروپاشی
بین بوروکراسی و پایان فروپاشی قرار دارد. این مرحله با زوال سازمان نشان داده شد. ممکن است تدریجی بوده و زمان طولانی وقت بگیرد و یا بسیار ناگهانی و نمایشی باشد. مشتریان و حتی کل بازار از بین رفته است. عملیات به خطا رفته٬ محصولات به طور ضعیفی به اجرا درآمده و عملیات پایان می یابد. استعداد به خارج رفته و به راه خود در هر جایی ادامه می دهد. در این نقطه تناسب بین سازمان و محیط آن جای سوال دارد و تناسب سازمان به طور واضح دچار نقص است. ناگهان٬ زوال سازمان طوری است که دیگر نمیتوان آن را نجات داد و به مرحله نهایی وارد کرد: پایان.
پایان
پایان به طور لفظی میتواند شکل پایان دادن به همه عملیات ها، بستن درب و پنجره ها و ترک همه امکانات و تسهیلات باشد. یا میتواند عدم حضور جدید در تجزیه سازمان و پیچش یا فروش قطعات آن را شکل دهد. شکل ورشکستگی را میگیرد که باید سایه یا پوسته سازمان سابق را نشان دهد اما این سازمان دیگر به کارش ادامه نخواهد داد.
این چرخه اجتناب ناپذیر است. به یک دلیل بسیاری از سازمانها هیچگاه از مرحله آغاز خارج نمیشوند٬ بقیه چرخه ها در طول رشد و حتی بعضی از افتها در طول موفقیت شکست می خورند. بنابراین در طول راه در هر مرحله٬ احتمال شکست وجود دارد٬ موفقیت هیچگاه تضمین نمیشود و بنابراین انتقال به هر مرحله را باید مدیریت کرد. این مسئله به خصوص برای سازمانهایی صدق می کند که با موفقیت انجام شده و در مراحل بوروکراسی یا فروپاشی هستند.
بازسازی
راه خروج به شیب پایین لغزنده از طریق بازسازی٬ بازگشت به تمرکز "متناسب شدن و تناسب" است که سه مرحله اول چرخه حیات را نشان میدهد (تصویر 2 را ببینید). سازمانها دو حرکت در بازسازی دارند. اولین زمانی است که تشخیص دهیم به بوروکراسی تبدیل شده و فروپاشی و پایان در میان آنها قرار دارند. دوم زمانی است که فروپاشی در سازمان بوده و با بحران بقا روبرو میشود. (نقطه ایده آل برای راه اندازی بازسازی در اوج موفقیت آنها خواهد بود اما نقص افراد متقاعد کننده نیازها برای بازسازی در نقطه ای را نشان میدهد که معدود به هیچ هستند.)
افزایش و بازسازی سازمان
مانند تصویر 2٬ تلاش برای بازسازی در طول مرحله بوروکراسی بیشتر از زمانی پیشنهاد میشود که سازمان تا کنون در فروپاشی لغزش داشت.٬ با این وجود٬ گردش ممکن است روی دهد و روی خواهد داد. تنها زمانی که برای بازسازی بسیار دیر است زمانی است که سازمان به کارش پایان میدهد. هدف بازسازی ایجاد دوباره متناسب سازی و تناسب سازمان است تا دوباره با محیط آن تطبیق یافته و بازسازی قابلیتهای آن را تازه کند.
بنابراین با دیدگاه چرخه حیات سازمان چه کار باید کرد٬ این دیدگاه از افت و خیز آنها است؟ خب٬ میتوانیم با سوال از خود در مورد بعضی سوالات اساسی آغاز کنید:
-سازمان من در این مدل چرخه حیات کجاست؟
-چه مراحلی در حال حاضر انجام شده و بررسی میشوند؟
-چه مراحلی برای ما موجود بوده و برای آماده سازی خود آنها را انجام میدهیم؟
-سازمان تا چه حد با محیط خوب متناسب میشود؟
-قابلیتهای سازمان برای مرحله ای که در آن با مراحلی روبرو شدیم چقدر تناسب دارد؟
همچنین میتوانید این سوالات را از دیگران در سازمان خود بپرسید و پاسخ آنها و خود را توضیح دهید. اگر تلاشهای شما کند شوند یا به تعلیق بیفتد یا کنار گذاشته شود٬ موردی است که سازمان شما تاحدی در این شیب لغزنده فروپاشی و پایان قرار دارد.
منبع:
https://www.smartdraw.com/solutions/organizational-life-cycle.htm