1- دادن بازخورد به مشتری و خدمات، همانند معادن طلا برای شیفتگان بالقوه برند می باشد.
اگر تنها یک چیز وجود داشته باشد که بتوانیم به شما بگوئیم تا «مشتریان» را به «طرفداران متعصب» یعنی آنچه که ما اصطلاحاً عشق برند می نامیم، تبدیل کند، آن این است: با آنها صحبت کنید و به آنها گوش دهید. این واقعا بهترین راه برای خلق شیفتگان برند است.
بازخورد مشتری برای اطلاع از اینکه مخاطبان به عنوان بهترین و یا بدترین جنبه از محصول یا خدمات شما چه چیزی را تجربه می کنند، ضروری است. آنها به شما خواهند گفت که چه چیزی محصول شما را عالی خواهد کرد، همچنین آنچه را که لازم است انجام دهید تا محصولتان را به چیزی بهتر از محصول سایر رقبا تبدیل کنید، با شما به اشتراک می گذارند. با این بازخورد، به مشتریان خود نشان می دهید که به آنها و نیازهایشان توجه دارید. یک مطالعه انجام شده توسط McKinsey نشان داد که 70 درصد از تجربه خرید بر اساس این است که مشتری شما از نوع تعامل با او چه احساسی دارد.
اگر مشتریانتان ببینند که شما فعالانه از نظرات آنها به طور مثبت استفاده می کنید، مشتاق به گسترش احساسات خوب خود برای همه کسانی که می شناسند خواهند بود! این امر به ویژه در مواردی صادق است که شما راه حلی به یک مشتری ارائه داده اید که از شما یا محصول شما رضایت بالایی ندارد.
به یاد داشته باشید: مشتریانی که چیزی جز گفتن حرف های شگفت انگیز برای صحبت در مورد محصول شما ندارند، احتمالا طرفداران متعصب شما هستند(شما را در معرض فروش بیشتر قرار می دهند). اما، در طرف دیگر سکه، به افرادی که ایجاد مزاحمت می کنند(مشکل ساز هستند) تخفیف ندهید. مشتریان مشکل ساز یا مزاحمی که مانع موفقیت شما می شوند.
شما باید ترس آنها را تسکین داده و نقاط درد(چیزی که باعث ناراحتی آنها شده است) را به سرعت و به طور موثر کاهش دهید. انجام این کار مطمئنا به آنها در انتخاب نام تجاری شما در رقابت کمک خواهد کرد، چرا که مگر چند بار ممکن است واقعا خدمات استثنایی مشتریان را تجربه کنید؟ (پاسخ: اغلب کافی نیست.)
2- برند شما در مقابل نام تجاری آنها
هنگام سرمایه گذاری در تحقیقات بازار، همیشه در مورد آنچه که مردم در مورد رقبای خود می گویند دقیق شوید و پیدا کنید که چرا برخی افراد، رقبای شما را به جای شما انتخاب می کنند و آنگاه این اطلاعات را به بازخورد عملی تبدیل کنید.
شاید گوشه ای وجود داشته باشد که تنها محصول شما می تواند آنرا پر کند یا شاید، ترفند هایی وجود دارد که لازم است استفاده شود تا محصول شما در این ازدحام رقابت دوام بیاورد. اگر این غیرمشتریان شما را انتخاب کرده اند، این بازخورد را به طور جدی مورد توجه قرار دهید.
هنگامی که بر اساس بازخوردها، تغییراتی روی محصول، نوع بازاریابی و یا پیام های برند خود اعمال می کنید از این بابت خجالت نکشید! آن را از طریق تمام کانال های خود اطلاع رسانی کنید، در اینجا مجدداً فیس بوک و توییتر بزرگترین نقش را دارند اما Google+، LinkedIn، Youtube و Instagram نیز می تواند کانال های شگفت انگیزی باشند که از طریق آن ها بتوانید با شیفتگان برند بالقوه خود ارتباط برقرار کنید، در واقع با این کار نشان می دهید که مستمع هستید.
3. رسانه های اجتماعی فقط یک ظرف هستند، چیزی برای پر شدن به آنها بدهید.
برای اینکه مشتریان درباره محصول شما صحبت کنند، باید چیزی برای بحث کردن به آنها بدهید. چنانچه آنها فکر کنند که شما یا محصولتان غیر ضروری، غیر قابل اطمینان و یا به رقبای شما خیلی نزدیک است هیچ کس تمایل نخواهد داشت که پیرو و شیفته برند شما باشد، شما باید منحصر به فرد و نوآور باشید و نشان دهید که متفاوت هستید!
می توانید این کار را به طرق مختلف انجام دهید، ساده ترین راه این است که از طریق رسانه های اجتماعی خود را در دسترس قرار دهید. این به ویژه درخصوص موارد طرح شکایت در رسانه های اجتماعی صادق است. یک مطالعه از Maritz و Evolve24 نشان داد که 83 درصد از مشتریانی که شکایت کرده اند پاسخی دریافت کرده اند که(نشان می داد) علاقه داشتند شرکت زمانی را به پاسخگویی تخصیص دهد.
هر چه بیشتر بطور مثبتی با مشتریانتان در رسانه های اجتماعی روبرو شوید، احتمال این که دوستان یا پیروان آنها در مباحث مشارکت کنند بیشتر خواهد بود. اگر شما می توانید دوستان و پیروان آنها را در این بحث درگیر کنید، پس می توانید اولین تماس خود را با یکی از طرفداران برند ایجاد کنید زیرا دوستانشان نیز آنجا خواهند بود!
روش دیگری که با آن می توانید از رقبای خود فاصله بگیرید و باعث شوید تا مشتریان مدت زمان بیشتری را در وب سایت شما بگذرانند استفاده از تاکتیک gamification است به این ترتیب، با استفاده از چیزهایی مانند جوایز ومدالها برای تکمیل کارها، تماشای فیلم ها یا تفسیر آنها به منظور افزایش علاقه و وفاداری مشتری. شما می توانید دکمه "در رسانه های اجتماعی به اشتراک بگذارید" را تعبیه کنید تا در زمانی که این حوادث رخ می دهد، نام و نام تجاری شما گسترش یابد.
هرچه مشتریان شما شادتر و علاقه مندتر به شما و محصول شما باشند، شانس شما برای اینکه آنها تجربیات خود را با دوستانشان در میان بگذارند بیشتر خواهد بود.
4- در عصر دیجیتال، راحتی می تواند بهای زیادی داشته باشد.
اگر می خواهید مردم محتوای شما را با هم به اشتراک بگذارند، آن را تا حد ممکن ساده و بهینه کنید تا امکان انجام آن را داشته باشند. این کار ممکن است از طریق یک دکمه به شکل «اشتراک گذاری در رسانه های اجتماعی» برروی مقالات یا ایمیل های حاوی اطلاعات مرتبط و با دسترسی آسان، صورت گیرد.
در این عصر فناوری، ما این توقع و انتظار را ایجاد کرده ایم که چیزهای که روی اینترنت قرار می گیرد باید آسان باشد؛ آسان برای جستجو، برای خواندن و برای به اشتراک گذاشتن. اگر کسی در وبسایت شما برای یافتن چیزی که در وب سایت رقیب شما به راحتی قابل دسترس است می بایست کند و کار کند، مسلماً به خاطر راحتی بیشتر به آنجا(سایت رقیب) خواهد رفت.
کارکنان شما هر روز با مشتریانتان ارتباط برقرار می کنند و این امر می تواند بر روی تبدیل مشتریان به شیفتگان برند تاثیر بسزایی داشته باشد.
5- فراموش نکنید، کارکنان شاد ، مشتریان را به شیفتگان برند تبدیل می کنند.
کارکنان هسته اصلی هر کسب و کار هستند. آنها کسانی هستند که هر روز با مشتریان ارتباط برقرار می کنند. این به این معنی است که تاثیر زیادی بر میزان رضایت مشتریان شما دارند. بنابراین، کارمندان و شادی آنها همیشه باید یکی از اولویت های اصلی طرح کسب و کار شما باشد.
اگر یک مشتری ناخشنود با یکی از کارکنان ناراضی شرکت برخورد داشته باشد، به سرعت دیدگاه آنها در رابطه با شرکت تغییر خواهد یافت.
شیفتگی برند از احساس اهمیت داشتن و شنیده شدن سرچشمه می گیرد. این احساس است که باعث می شود مشتریان شما به تمام دوستان خود بگویند که چقدر محصول شما عالی است، به این دلیل که تعامل آنها با کارکنان شما 180 درجه کامل به نظر می رسد.
این نیز به مطالعه McKinsey که قبلا ذکر شد، پیوسته است. مشتریان به دلیل اینکه احساس می کنند تصمیم به خرید دارند، محصولات را خریداری می کنند. شما می توانید بگویید چه زمانی یک کارمند شرکت ناراضی است (چون) قابل مشاهده است؛ اما می توانید آن را با حفظ خطوط ارتباطی در سراسر زنجیره فرمان خود، کاهش دهید. بازخورد مفید و نه مضر ارائه دهید که کارکنان را به انجام بهتر کارها سوق دهد. همچنین می توانید مزایا را در سطحی که کارکنان شما تمایل دارند، ارائه دهید.
در حالی که این تاکتیک برای پیاده سازی بعضی از پیشنهادات دیگر در این لیست دشوار است، فقط تبلیغاتی را که از مشتریان خشنود(راضی) دریافت می کنید را به خاطر داشته باشید.
نکته نهایی: شیفتگی برند دارای ROI بالا است
از طریق خوب بودن با مشتریان، بازخورد و تضمین شادی کارکنان، می توانید بازگشت سرمایه خود را افزایش دهید.
منبع:
https://www.surveygizmo.com/.../5-ways-to-convert-customers-to-brand-evangelists/
دست کم گرفتن اینکه اینترنت چقدر دنیا را دگرگون کرده غیرممکن است. شیوه های یادگیری، بازی، تعامل و خرید ما از طریق محیط های آنلاین بطور چشمگیری تغییر کرده است. یکی از دلایل اینکه اینترنت به سرعت در حال گسترش است، به دلیل پیشرفت باورنکردنی تجارت الکترونیک است. فرصت های جدید برای خرید و فروش تقریبا یک شبه ظاهر شد. اکنون مردم برای همه چیز از جوراب گرفته تا کامیون در اینترنت به خرید می پردازند. به منظور بهره برداری از این بازار گسترده، کسب و کارها بیشتر و بیشتر فعالیت خود را به سمت فروش آنلاین تغییر داده اند.
بازاریابی ابر ابعاد همه تلاش های بازاریابی آنلاین شرکت را شامل می شود.پورتال های آنلاین به شرکت ها راه های جدیدی برای ارائه محصولات، تعامل با مشتریان و تحویل پیام های تبلیغاتی می دهد. به طور سنتی، تبلیغات محدود به چاپ، تلویزیون و رادیو است. اینترنت راه های تجاری جدیدی را باز کرده است که به کسب و کارها اجازه می دهد تا با مشتریان خود ارتباط بیشتری برقرار کنند، از فروشگاه های آنلاین گرفته تا خوراک توییتر. یک خرده فروش بزرگ آنلاین مانند Amazon.com که ده ها هزار محصول مختلف را به فروش می رساند اما فروشگاه های فیزیکی ندارد را در نظر بگیرید. مشتریان اطلاعات فروش را به جای جعبه پستی خود، از طریق ایمیل دریافت می کنند. خریداران می توانند اطلاعات بیشتری در مورد یک محصول کسب کنند تا یک ارتش کامل از کارکنان فروش بتوانند ارائه دهند. آمازون تمام این خدمات را در کسری از هزینه های عملیاتی که اکثر خرده فروشان با آن روبرو هستند، فراهم می کند. مدل کلی کسب و کار مبتنی بر بازاریابی ابر استفاده از ابزارهای اینترنتی برای برقراری ارتباط با مشتریان است.
یکی دیگر از مولفه های بازاریابی ابر، برنامه های آنلاین است که به بخش های بازاریابی کمک می کند تا کارآیی بیشتری داشته باشند. در حال حاضر می توان سریع تر، کارآمدتر و با هزینه های کم حرکت کرد درعین حال که انجام همه اهداف مشابه امکان پذیر است. به عنوان مثال، تحقیقات بازار که از پروفایل های مشتری برداشت می شود، می تواند برای حمایت از اهداف بازاریابی وسیع تر مورد استفاده قرار گیرد. گردآوری تحقیقات بازار، فرایند خسته کننده و کارآمد بود. اکنون می توان آن را تقریبا بلافاصله و با کمترین هزینه انجام داد.
ارتباط بین بازاریابان نیز بهبود یافته است. ابزارهای آنلاین دسترسی، اشتراک گذاری و توزیع اطلاعات را بین همکاران و شرکا آسان می کند. با استفاده از برنامه های جدید، وظایف بازاریابی را می توان برای صرفه جویی در هزینه های بزرگ برون سپاری کرد. برای مثال، به جای اینکه یک طراح گرافیک در خانه را استخدام کنید، بازاریابان می توانند یک مترجم آزاد آنلاین ارزان قیمت پیدا کنند. اینترنت، هر دو «محل برای انجام بازاریابی» و «ابزار برای انجام بازاریابی» است.
دو نوع مختلف از برنامه های آنلاین وجود دارد که برای اهداف بازاریابی استفاده می شوند: رسانه ها و ابزار. رسانه اجازه می دهد تا شما پیامی را برای عموم ارائه دهید. ابزار انجام وظایف بازاریابی عمومی را سریع تر و آسان تر می کند. در اینجا چند نمونه از هر دو وجود دارد:
رسانه ها: ابزارها:
•فیس بوک •تجزیه و تحلیل ترافیک گوگل
•توییتر • تماس دائمی
• یوتیوب • نیروی فروش
• وب سایت رسمی شرکت • گزارش های اجتماعی گوگل
برای هر کسب و کار، صرف نظر از صنعت، ضروری است که با مشتریان خود به صورت آنلاین ارتباط برقرار کند. اکثر کسب و کارها حداقل یک وب سایت دارند و استفاده از صفحات رسانه های اجتماعی نیز برای آنها به یک استاندارد تبدیل شده است. میزبان وب ارزان و یک ابزار طراحی وب ساده، حتی کوچکترین شرکت ها را قادر می سازد تا حضور آنلاین را توسعه دهند.
• کاهش هزینه بازاریابی - شرکت ها دیگر مجبور نیستند هزینه ای بابت چاپ یا خرید زمان تبلیغات گران قیمت بپردازند.
• کاهش هزینه های توزیع - بازاریابان آنلاین مجبور نیست که برای ارسال کاتالوگ یا خبرنامه از طریق ایمیل هزینه ای پرداخت کنند. فرمت های دیجیتال روش های سریع و ارزان برای برقراری ارتباط با مشتریان را ارائه می دهند.
• مواد بازاریابی کم مصرف - تبلیغات صرفا زمانی صورت می گیرد که مورد نیاز است. تابلوها و علائم بدون استفاده، نگهداری نمی شوند تا فقط در انبار گرد و خاک بخورند. هنگامی که یک کمپین بازاریابی خاص به پایان می رسد، به سادگی از شبکه حذف می شود.
• افزایش سفارشی سازی - وب کلیه رسانه های تعاملی جدید را برای تبلیغ کنندگان برای بازاریابی فراهم کرده است. این انعطاف پذیری اجازه می دهد تا تبلیغات متمرکز، مرتبط تر و موثر تر انجام شود.
• افزایش بهره وری - بازاریابی ابر به طور چشمگیری زمان بین برنامه ریزی و اجرای یک کمپین تبلیغاتی را کاهش می دهد.
هدف بازاریابی ابر همانند هر ابتکار بازاریابی است؛ متقاعد کردن مردم برای خرید محصولات. با این حال، ابزارهای مورد استفاده برای جذب مشتریان، جدید و همیشه در حال تغییر است. کسب آموزش رسمی در بازاریابی بهترین راه برای یادگیری در مورد این ابزارها، مانند بهینه سازی موتور جستجو، تجزیه و تحلیل وب و طراحی است. اکثر کالج ها و دانشگاه های اصلی در بازاریابی واحدهایی به دانش آموزان ارائه می کنند که آنها را برای طراحی کمپین های موفق تبلیغی آماده می کند.
داشتن یک وب سایت شخصی، یکی از شایع ترین ویژگی های بازاریاب ابری است. نگهداری یک وبلاگ، ترویج حضور یک رسانه اجتماعی، تهیه فیلم ها و احتمالا حتی وب سایت شخصی نشان می دهد که شما می توانید با افراد آنلاین ارتباط برقرار کنید. مشارکت با ابزارهای آنلاین در سطح شخصی باعث می شود تا بازاریابان بتوانند بهتر از آن ابزارهای مشابه در سطح حرفه ای بهره برداری کنند.
در نهایت، بازاریابانی که از وب استفاده می کنند باید آماده باشند تا به طور مستقیم با مشتریان خود ارتباط برقرار کنند. این ارتباط انتظار دارد که شرکت ها به نگرانی ها و نیازهای مشتری پاسخ دهند. بازاریابان باید قادر باشند که به این صدا به روشی صریح و متفکرانه واکنش دهند. موفق ترین بازاریابان ابر، تلاش می کننند تا مشتریانشان خود را به عنوان اعضای تیم در نام تجاری احساس کنند.
منبع:
http://www.marketing-schools.org/types-of-marketing/cloud-marketing.html
درک این مفهوم بسیار ساده است، اقیانوس قرمز جایی است که امروزه تمام صنایع در آن قرار دارند. یک بازار مشخص، رقبای مشخص و یک روش معمول برای اداره کسب و کار در هر صنعت مشخص. پژوهشگران به آن اقیانوس قرمز می گویند، مشابه یک اقیانوس پر از کوسه که در آن کوسه ها برای بدست آوردن یک طعمه با هم می جنگند.آیا این رفتار بسیار شبیه آنچه که امروزه در صنایع می بینیم نیست؟
اقیانوس آبی،در طرف دیگر، آرام،صاف، دارای طعمه های فراوان و رقابت اندک و یا حتی بدون رقابت است.این جاییست که هر کسی دوست دارد در آنجا باشد و شما هم میتوانید یک اقیانوس آبی برای خود داشته باشید. برخی اقیانوس های آبی معروف را در نظر بگیرید که به وسیله دپارتمان پلیس نیویورک،خطوط هواپیمایی جنوب شرق، سیرک آفتاب ، شرکت بادی شاپ و.. به وجود آمده اند. این سازمان ها اقیانوس آبی خود را ساخته اند پس شما نیز میتوانید.
در ذیل تفاوت های میان اقیانوس های آبی و قرمز را می بینید:
1.تمرکز روی مشتریان فعلی در مقایسه با تمرکز روی غیرمشتریان: در اغلب صنایع تلاش اندکی برای جذب مشتریان جدید به درون صنعت وجود دارد، بدین ترتیب تمرکز روی مشتریانی است که در حال حاضر در صنعت مشغول خرید هستند. درحالیکه اقیانوس آبی بر تلاش برای افزایش اندازه کسب و کار بواسطه جذب مشتریانی که تاکنون در آن خرید نکرده اند متمرکز است.
2. رقابت در بازارهای فعلی در مقایسه با خلق بازارهای بدون رقیب: در واقع بازارهای فعلی شامل تمام مشتریانی است که در حال حاضر در صنعت مشغول انجام کسب و کار هستند.چه در حال انجام کسب و کار با شما باشند و چه با رقبای شما.اگر کسی برنده یک مشتری شود دیگری آن را از دست خواهد داد یعنی برای برنده شدن یک مشتری ، دیگری حتما بازنده خواهد بود.در بازار های بدون رقیب تنها یک برنده وجود خواهد داشت و آن شما هستید! در واقع رقیبی وجود نخواهد داشت، چون یا در مورد آن اطلاعی ندارد یا نمی داند چگونه باید رقابت کند! البته مسلماً رقبا تلاششان را خواهند کرد اما اگر شما مسائل را به روش استراتژی اقیانوس آبی انجام دهید، آنها برای مدت طولانی موفق نخواهند بود. به عنوان مثال سیرک آفتاب را در نظر بگیرید؛ ۱۵۰ شرکت در تلاش بودند تا با آنها رقابت کنند اما همگی از گردونه رقابت خارج شدند.
3.ضرب و شتم در رقابت در مقایسه با بی معنی کردن رقابت : رقابت بی معنی خواهد شد زیرا رقبا نمی توانند ایده ها را در جهت رسیدن به یک موفقیت اقتصادی هدایت کنند. به خاطر داشته باشید کل نظریه ای که استراتژی اقیانوس آبی مطرح می کند این است که شما باید ارزش ها را افزایش داده(خلق ارزش کنید) و هزینهها را کاهش دهید.اگر این کار را انجام دهید کسی توان رقابت با شما را نخواهد داشت.
4.بهرهبرداری از تقاضای موجود در مقایسه با ایجاد تقاضای جدید: شما ارزش زیادی خلق می کنید به طوری که مشتریانی را جذب خواهید کرد که تاکنون هیچگاه درصدد ورود به بازار شما نبوده اند.
5.اگر به استراتژیهای رقابتی مایکل پورتر دقت کنید متوجه می شوید که تنها 2 استراتژی برای انتخاب دارید؛ ارزش و یا کاهش هزینه.یعنی شما نمی توانید هر دو استراتژی افزایش ارزش و کاهش هزینه را با هم داشته باشید.اما کیم و مابورن این مفهوم را تغییر داده و عنوان نمودند که شما میتوانید هم افزایش ارزش و هم کاهش هزینه را از طریق توسعه ابزارهای مناسب برای انجام آن داشته باشید.در حقیقت اگر شما مبادله ارزش هزینه را از یکدیگر تفکیک نکنید رقبا به آسانی ایده ها و کارهایی که شما مشغول انجام آن هستید را تکرار خواهند کرد و یکبار دیگر اقیانوس شما بسیار قرمز خواهد شد.
6.ساماندهی سازمان از طریق ایجاد تمایز و یا کاهش هزینه در مقایسه با ساماندهی سازمان از طریق ایجاد تمایز و کاهش هزینه: شما نمی توانید در مورد ایجاد تمایز و پایین آوردن هزینه ها فقط حرف بزنید، بلکه باید تمام گوشه و کنار سازمان و فرآیندهای کاری خود را به دقت بررسی کنید تا بتوانید هزینه های اضافی را یافته و آن ها را حذف نمائید. چون سازمان باید در این راستا پیش برود که هر آنچه خلق ارزش نمیکند باید کاهش داده شده و یاحذف شود .
منبع:
https://www.linkedin.com/pulse/blue-ocean-vs-red-strategies-6-major-differences-bull-khanlari
هدف از این مقاله توضیح برخی مسایل برجسته مفهوم تفکر استراتژیک می باشد. به عنوان مثال تفکر استراتژیک چیست؟ چگونه آن را تشخیص دهیم؟ آیا با برنامهریزی استراتژیک متفاوت است؟ اگر بلی،آیا یک جایگزین برای برنامه ریزی استراتژیک است؟ آیا تفکر استراتژیک و برنامه ریزی استراتژیک می توانند در یک نظام استراتژیک جایگزین هم شوند؟
پژوهش حاضر نشان می دهد که برنامه ریزی استراتژیک و تفکر استراتژیک طرف های مختلف یک سکه بوده که هر یک در جای خود ضروری هستند اما به تنهایی برای یک چارچوب مدیریت استراتژیک کارآمد کافی نیستند، از این رو تفکر استراتژیک و برنامه ریزی می بایست دست در دست به منظور رسیدن به حداکثر سود کار کنند.
تفکر استراتژیک چیست؟
درک روشنی از اصطلاح تفکر استراتژیک وجود ندارد که این به نوبه خود به سردرگمی قابل توجهی در عرصه مدیریت استراتژیک منجر می شود بنابراین یک نیاز آشکار به تعریف دقیقی از تفکر استراتژیک وجود دارد به طوری که این الگوی مدیریتی بتواند در عمل مورد پذیرش قرار گرفته و به نحو مقتضی در چارچوب مدیریت استراتژیک قرار بگیرد.
برخی نویسندگان به عنوان مثال ایان ویلسون( ۱۹۹۴) پیشنهاد کرده اند که تفکر استراتژیک صرفاً فکرکردن در مورد استراتژی است. به عقیده وی نیاز به تفکر استراتژیک هرگز بیش از این نبوده است. این به معنی ادامه بهبود در برنامه ریزی استراتژیک عمیقاً طبیعت برنامه ریزی استراتژیک را به نحوی تغییر داده که در حال حاضر استناد کردن به آن تحت عنوان مدیریت استراتژیک یا تفکر استراتژیک مناسب تر است.
هنری مینتزبرگ( ۱۹۹۴) از مقامات برجسته در حوزه مدیریت راهبردی در مقابل، به وضوح تاکید می کند که تفکر استراتژیک صرفاً "نامگذاری جایگزین برای تمام موضوعات تحت لوای مدیریت استراتژیک" نیست.
این یک روش خاصی از تفکر است که با مشخصات ظاهری ویژه ای به وضوح قابل تشخیص است.در تعریف تفاوتهای موجود بین برنامهریزی راهبردی و تفکر راهبردی، منتزبرگ استدلال کرد که برنامهریزی راهبردی یک برنامهریزی سیستمیک از استراتژیهای از پیش شناسایی شده است که برنامه عملیاتی از آن توسعه یافته است.از سوی دیگر تفکر استراتژیک یک فرایند ترکیبی با استفاده از بینش(بصیرت) و خلاقیت است که نتیجه آن دیدگاه(چشم اندازی) یکپارچه از سرمایهگذاری است. از دید وی مشکل این است که روش برنامه ریزی سنتی تمایل به تضعیف تفکر راهبردی به جای تکمیل کردن آن دارد و این امر به انطباق موفق سازمانی لطمه وارد می کند.
این احساسات از سوی دو نفر دیگر از نظریه پردازان در همین زمینه، پراهالد و هامل (۱۹۸۹) تکرار شده که رویکردهای سنتی به برنامهریزی نظیر "پر کردن فرم" را توضیح می دهند. آنها به تفکر استراتژیک به عنوان هنر معماری راهبردی اشاره کرده اما تأکید میکنند که موضوعات کلی مطرح شده توسط مینتربرگ از خلاقیت، اکتشاف و ناپیوستگی قابل درکی برخوردارند.
به نظر رالف استیسی (۱۹۹۲) تفکر راهبردی".. استفاده از قیاس ها و شباهت های کیفی برای توسعه خلاقانه ایده های جدید و طراحی عملیات بر اساس یادگیری جدید است." این، متفاوت است با برنامهریزی راهبردی که بر پیروی از قوانین از پیش برنامه ریزی شده متمرکز است. ریموند( ۱۹۹۶) از یکسری دلایل مشابه پیروی کرده تفکر راهبردی را به دو روش طبقه بندی می کنند: "استراتژی به عنوان ماشین هوشمند"( رویکرد پردازش اطلاعات مبتنی بر داده ) و" استراتژی به عنوان تخیل خلاق".
منبع:
.https://www.hrbartender.com/images/thinking.pdf.page3-4
انتخاب استراتژی بازاریابی اثربخش منوط به انجام مطالعات لازم در خصوص نقاط قوت و ضعف خود و فرصتها و تهدیدات محیطی و یا در اصطلاح مستلزم انجام مطالعات swot است.
در برخی مواقع ممکن است نتیجه مطالعات swot اتخاذ استراتژی های تدافعی از قبیل مشارکت با رقبا در تولید محصول یا تقسیم بازار؛ کاهش برخی از فعالیتهای تولیدی یا بازاریابی؛ انحلال برخی از شعب یا خطوط تولید و یا حتی واگذاری و فروش برخی از دارایی ها را به شرکت دیکته کند.
در چنین شرایطی اتخاذ استراتژی تدافعی می تواند در جهت کاهش هزینه ها؛ تمرکز بر یک محصول یا بازار خاص و یا ایجاد تمایز نزد مشتریان به دلیل برخورداری از یک قابلیت و مزیت رقابتی خاص و غیر قابل کپی انجام پذیرد که مورد اخیر به استراتژی تدافعی متمایز معروف است.
برای مثال ممکن است یک شرکت خودروساز با اتخاذ استراتژی تدافعی تولید ٩ خودرو از ١٠ خودروی خود را متوقف کند و در عوض با استفاده از سرمایه و دارایی آزادشده و انجام مطالعات تحقیق و توسعه یک خودرو با ویژگی منحصر به فرد که خواسته مشتریان بوده و خودروهای رقیب فاقد آن هستند ارایه نماید.
منبع:
https://telegram.me/marketingmngt